چطور یک گفتگوی در حال مرگ را احیا کنی؟

عزیزانم!!!
سلام به همه شما خوبان
من امده ام با معرفی تکنیک و موضوع جالب و مهم و جذاب دیگر :
حتی یک همسر خوش قلب هم که در حین عشق بازی ممکن است از همسرش بپرسد : (( تو هم لذت می بری، عزیزم؟)) ،
می داند که نباید از دوستی بپرسد : (( گفتگو من برای تو هم لذت بخشه؟)) البته او در دل این سوال را از خودش می پرسد… در واقع همه ما این سوال را از خودمان می پرسیم. با تکنیک بعدی خیال خودتونو راحت می کنی . مسلما میتوانی گفتوگویت را با هر کسی که داری با او صحبت میکنی، تبدیل به یک بحث داغ کنی و مثل دوست من مریم به طرز معجزه آسایی شنونده ات را مجذوب خود کنی.
مثل کارآگاه ها به دنبال سرنخ هایی باش که ناخواسته از دهان هم صحبتت می پرد.
شرلوک هلمز را که حتما می شناسی؟ هر وقت که او سرنخی را پیدا می کند، فوراً آن را بررسی می کند. مهم نیست که در ابتدا چقدر این سر نخ گمراه کننده و بی ربط به نظر آید هولمز می داند به زودی با ذره بینش آنچه را که میخواهد پیدا میکند.
برندگان بزرگ هم مثل کاراگاهان ماهر می دانند هر چقدر هم که سر نخ را که پیدا کردهاند در نگاه اول بیربط باشد باز میتواننداز درون آن موضوع مناسبی برای گفتگو پیدا کنند، چطور؟!
آن ها کارآگاه کلمه ها می شوند.
من دوست جوانی به نام سمیه دارم که پرستار است. سمیه علاقه زیادی به بیماران مسنش دارد ولی هر از گاهی از این شکایت می کند که بعضی از بیماران او چقد بدعنق یا کم حرف هستند که نمی تواند با آنها ارتباط برقرار کند. یکبار سمیه از بیمار پیری به نام خانوم شریفی حرف زد که هرگز موفق نشده بود مهر لب های او را بردارد . سمیه گفت :(( یک بار بعد از یک هفته طوفانی! صرفاً به خاطر اینکه حرفی زده باشم به خانم شریفی گفتم : چه هفته طوفانی داشتیم. نه؟)) سمیه ادامه داد: (( خانوم شریفی عملا فک من را پایین آورد و با لحن تندی گفت برای درختان و گلها خوب بود)) من از سمیه پرسیدم: خوب تو چه جوابی دادی؟! سمیه جواب داد : (( چی می خواستی بگم؟ مثل روز روشن بود که این زن میخواد من را از سر خودش باز کند.)).
(( اصلاً از خانم شریفی پرسیدی از گل و گیاه خوشش میاد یا نه؟))
گ
((گل و گیاه؟ ))
من پیشنهاد دادم :(( آره، چون خودش مسئله رو پیش کشیده.)) از سمیه خواستم که از خانوم شریفی این قضیه را بپرسد.؟))
بعد از کلی اصرار سمیه قبول کرد. و فردای آن روز سمیه به من زنگ زد و گفت : (( باورت میشه همش درباره باغش ، همسرش گل و گیاه و میوهها ی باغش اصحبت میکرد .))
ببینید گفتگو کنندگان برتر می دانند که ایده ها از ناکجاآباد پیدایشان نمی شود. اگر خانم شریفی به پیش کشیدن موضوع گل و گیاه فکر کرده پس حتما رابطه ای با آنها داشته به علاوه پریدن آن کلمه از دهانش به معنای اینکه دوست و تمایل داشته در مورد گل و گیاه حرف بزند. اگر خانم شریفی در جواب سمیه به جای جمله برای درختها و گلها خوب بود میگفت : (( برای آرتروز بوده برای کمر درد بوده)) حالا حدس می زنی که خانومه شریفی دوست داره درباره چی حرف بزند؟
وقتی داری با کسی حرف میزنی گوشهایت را باز کن و مثل یک کارآگاه خوب به دنبال سرنخ ها باش. به دنبال هر نوع اشاره ی غیر معمولی باش. هر نوع اشاره ی مستقیم یا غیر مستقیم به مکان، زمان، زمان یا شخص دیگر. درباره آن از طرف مقابلت سوال کن چون این سرنخی است درباره چیزی که هم صحبتت از حرف زدن درباره آن لذت می برد.
اگر دو نفر علاقه مشترک داشته باشند، وقتی کهذ موضوع مشترکی پیش آید، به طور طبیعی به سراغ آن می روند.
برای مثال : اگر کسی طرفدار طرفدار شطرنج هست یا طرفدار جمع کردن کلکسیون روان نویس و شنوده هم به همین مسئله علاقه داشته باشد،. با هیجان می پرسد : (( تو هم طرفدار شطرنج یا روان نویس ها هستی؟!))
البته این رو به خاطر داشته باش لازم نیست حتماً شطرنجباز باشی یا جمع کننده روان نویس تا بتوانی با هیجان در باره ی آن ها صحبت کنی.
صرفا کافی است (( کارآگاه کلمه)) باشی.
وقتی خود را علاقمند نشان بدهی، وارد گفتوگویی می شوی که هم صحبتت را به وجد می آورد. (( البته ممکن است این موضوع برای خود تو خیلی هم خسته کننده و خواب آور باشه ولی این داستان دیگری است.!))
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.